شبهات (۲)
توسل و شفاعت
مگر چهارده معصوم برای توسل نزد شیعیان کافی نیستند؟ اگر این چنین است چه نیازی به توسل به امامزاده گانی همچون حضرت ابوالفضل و شاهچراغ است؟ اگر بگویید درتوسل عصمت شرط نیست وانسانها سلسله مراتب دارند … آیا این خود نشان دهنده این نیست که انسان عادی هم باهمان آبروی اندک میتواند حاجت خود را بدون واسطه از خداوند بخواهد و بگیرد؟
ابتدا لحظاتی درنگ و تحمل نمایید که این هجمه عجیب و غریب و مستمر علیه “توسل” برای چیست؟ با توسل مشکل دارند یا با اهل بیت علیهم السلام؟! یک جا گفته میشود که توسل لازم نیست، جای دیگر گفته میشود که دیگر چرا امامزادهها و همان امامان کافیست! در همین سؤال دقت نمایید، در ابتدا بیان شده که با وجود چهارده معصوم علیهم السلام، چه نیازی به حضرت عباس و امامزدادگان است، در خاتمه نتیجه گرفته شده که به خود آنها نیز نیازی وجود ندارد! و ایجاد سؤال و شبهه علیه “توسل و شفاعت” به هزاران هزار شکل و جملهبندی مطرح میشود! پس باید حساس شد که چرا؟
***- به طور قطع و یقین، هیچ انسانی در جهان با اصل “توسل” مشکلی ندارد؛ چرا که هیچ کس نمیتواند بدون توسل به وسائل مربوطه کاری را انجام دهد و به هدفی برسد. کدام کافرِ ظالم و مستکبری، به اربابانش متوسل نیست؟ – کدام اربابی به زر و زورش متوسل نیست؟ – کدام برخوردارِ از زر و زوری به عوامل و کیدهایش متوسل نیست …؟ کدام دانشپژوهشی به معلم و کتاب متوسل نیست؟ کدام بیماری به پزشک و دارو متوسل نیست؟
***- اگر کسی بخواهد اصل “توسل” را رد و تکذیب کند، چارهای جز آوردن “دلیل” ندارد – هر چند که دلیلش حتماً نادرست خواهد بود – اما بالاخره به “دلیل یا دلایل” متوسل شده است تا به هدف برسد؛ پس معلوم میشود که کسی با اصل “توسل” مشکلی ندارد و نمیتواند داشته باشد. چون یک جرعه آب را نیز نمیشود بی وسیله نوشید. و تمامی این تلاشهای تکفیری نسبت به توسل و فراوانی و استمرار شبهاتی که به اذهان القا میکنند، قطع ارتباط با آنان است.
الف – پس مشکل اصلی و تمام همّ و غمّ و حرص و جوش مدعیان انکار “توسل”، رویکرد مؤمنین به وسایل الهی در رشد و قرب است. مثل توسل به رسولالله و اهل بیت علیهم السلام، توسل به قرآن کریم (وحی)، به نماز، دعا، جهاد و … .
ب – بیتردید بدون “توسل” هیچ کاری انجام نمیگیرد، اما دشمنان قصد دارند و مترصد آن هستند که شما توسلتان از وسایل الهی قطع شود، تا بالتبع متوسل به آنان و وسایلشان شوید.
ج – توسل، خاص انبیاء و اولیا نمیباشد. مثل این است که شما به وسیله معلم، تعلیمِ علم میبینید، اما اختصاصی به معلم مدرسه ندارد، در خانه نیز پدر و مادر یا بزرگترها شما را در آن تعلیم کمک میکنند و از هر کجای دیگر نیز ممکن است علمی بیاموزید.
همین که بنده به شما عرض میکنم و شما به دیگران میگویید: «التماس دعا»، خودش “توسل و شفاعت” است. همین که میگویید: “سلام مرا به فلانی برسان” خودش وسیله قرار دادن دیگری و همراه شدن با او (شفاعت) برای رسیدن به مقصود و انتقال سلام است.
د – مگر به وسیله یک لبخند، دیگر دیگران را شاد نمیکنید؟ مگر با اهدای یک شاخه گُل، ابراز محبت نمیکنید؟ مگر با توسل به تشکر، قدردانی نمیکنید؟ مگر با توسل به همدردی ظاهری و باطنی، غمدیده را تسلی نمیدهید؟ مگر با توسل به سؤال، به دنبال رسیدن به پاسخ نیستید؟ مگر با توسل به زبان، حرف، کلمات، تایپ، اینترنت، الکتریک، الکترونیک و…، پیام خود را منتقل نمیکنید؟ خب همه اینها “توسل” است و اگر برای خدا باشد، به امر خدا باشد، به معصیت و خدعه و نفاق و … آلوده نشود، همه مورد قبول حق قرار گرفته و سبب رشد، کمال و قرب الی الله میشود. حتی اگر کلمهای بگویید، بنویسید یا بشنوید.
ﻫ – شفاعت از ماده “شَفَع” نیز به معنای “دو تایی بودن” است. مقابلش “وِتر” است، یعنی “تنهایی”. در نماز شب، یک دو رکعتی به نام نماز “شفع” میخوانید و یک نماز تک رکعتی به نام نماز “وِتر” میخوانید.
خب، حالا بگویند که چه کسی در دنیا تنهاست؟ ممکن است انسان به حسب ظاهر در انجام کاری و یا در شرایطی تنها بماند، اما به طور کلی تنها نخواهد شد. تنها کسی که “تنها”ست، خودِ خداوند واحِد، اَحَد و بیمانند است.
اگر با کتاب همراه شدید، با خانواده همراه شدید، با معلم همراه شدید، با دوستی همراه شدید، با ملتی همراه شدید، با امامی همراه شدید، با نماز و دعا همراه شدید و …، همه اینها میشوند شفیع شما. خواه حق باشند و این همراهی با حق برای رضا و قرب حق تعالی باشد، خواه باطل باشند و این همراهی برای کبر، لجاجت، عناد و معصیت باشد.
و – پس در اصل “شفاعت” نیز هیچ مشکلی برای هیچ کسی وجود ندارد، بلکه مترصدند تا مبادا با حق همراه شویم، مبادا با اسلام، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام همراه شویم، مبادا با قرآن و علم و عمل صالح و دعا همراه شویم. میخواهند این همراهی ما با آنان قطع شود، تا همراه آنان شویم.
بالاخره انسان یکه و تنها نیست و نمیتواند باشد، اگر “ولایتُ الله” را نپذیرفت، حتماً “ولایت طاغوت” را گردن مینهد. اگر با حق همراه نشد، حتماً با باطل همراه میشود.
ز- پس اصل شفیع و شفاعت، در همین دنیاست و بروز و ظهور حقیقتاش [هم چون هر امر دیگری] در آخرت است.
کسی که در دنیا با کبر، غرور، عناد، کفر، معصیت و … همراه بود، کسی که با امام جائر (الگوها و رهبران باطل) همراه بود، در آخرت نیز با آنان همراه خواهد بود و کسی که با حق، با معلمان و رهبران الهی، با ولایت الهی و امام و الگوی حق همراه بود، در آخرت نیز با آنان همراه خواهد بود. از ین رو فرمود که در قیامت هر انسان و هر گروهی را با “امام”شان میخوانیم. یعنی میگوییم: موسی (ع) بیاید، امتش هم بیاید – فرعون بیاید، و امتش هم بیاید – علی (ع) بیاید، و امتش بیاید – معاویه بیاید، و امتش بیاید – فاطمه (ع) بیاید و امتش بیاید – دشمناش بیاید، و امتش بیاید – و … .
پس هر کسی در این دنیا با هر موضعی، هر فعلی، هر سخنی، هر شخصی … همراه بود، کارش و آثار [خوب یا بد] کارش تا قیامت، همه ثبت میشود و هر کسی با هر امامی (حق یا باطل) همراه بود، با همان محشور میشود.
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَـئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً» (الإسراء، ۷۱)
ترجمه: [یاد کن، متذکر باش] روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مىخوانیم. پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند، آنان کارنامه خود را مىخوانند و به قدر نخک هسته خرمایى به آنها ستم نمىشود.
شفاعت در آخرت:
منتهی تفاوت کار اینجاست که در دنیا انسان با هر چیزی یا هر کسی میتواند همراه باشد و شفیع برگزیند، اما در آخرت هیچ کس دوست ندارد که با مستکبر، کافر، مشرک، منافق، ظالم، عاصی و …، همراه گردد. هر کس به دنبال شفیع و همراهی است که این همراهی (شفاعت) موجب نجات او از قهر الهی و آتشِ جهنم گردد و سبب قرار گرفتنش در ظلّ رحمت الهی، قرب و ورودش به قرارگاه مؤمنین و مقربین (بهشت) گردد.
پس این شفاعت باید نزد پروردگار عالم مقبول باشد و او نیز هر شفاعتی را نمیپذیرد. یعنی هر گونه همراهی با هر کسی و هر چیزی، از نظر او مقبول نمیباشد. پس انسان عاقل و مؤمن، باید با بصیرت تمام دقت کند که با چه کسانی همراه شده و همراهی میکند.
«أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَهً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَلاَ یُنقِذُونِ» (یس، ۲۳)
ترجمه: آیا به جاى او خدایانى را بپرستم که اگر [خداى] رحمان بخواهد به من گزندى برساند، نه شفاعتشان به حالم سود مىدهد و نه مىتوانند مرا برهانند؟
در آخرت، شفاعت کسانی نزد خداوند متعال مقبول است که از آنان راضی بوده و به آنان اجازه شفاعت میدهد:
«وَکَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاء وَیَرْضَى» (النّجم، ۲۶)
ترجمه: و بسا فرشتگانى که در آسمانها هستند [و] شفاعتشان به کارى نیاید، مگر پس از آنکه خدا به هر که خواهد و خشنود باشد اذن دهد.