درس های فلسطین
نکاتی مهم و درس آموز از بیانات رهبر معظم انقلاب، امام خامنهای(مدظله) راجع به مسئلهی فلسطین و جریانات امروز غزه
[divider]
تور نظامی ببریدش!
یک وقتى یکى از مسئولین کشور دربارهى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک«تور نظامى» براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خردهاى در محیطهاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود.۱۱/۰۴/۹۳
از مردم غزه، درس مقاومت بگیریم
نکتهى دوم این است که قدرت تحمل و مقاومت مردمى را که پاى حرف حق خودشان ایستادهاند، ببینیم. مردمى محصور از همهطرف، در یک نقطهى کوچک و محدود: دریا بهرویشان بسته، خشکى به رویشان بسته، مرزها تماماً به روى آنها بسته؛ آب آشامیدنىشان، برقشان، امکاناتشان غیر قابل اطمینان، همه از دشمنىِ دشمن و از حملهى دشمن و هیچکس هم به آنها کمک نمیکند. این مردم در مقابل یک دشمن مسلحِ خبیثِ بىرحمى مثل رژیم صهیونیست و رؤساى پلید و خبیث و نجس آن رژیم قرار گرفتهاند و آنها هم بدون هیچ ملاحظهاى شبوروز دارند میکوبند؛ [اما] این مردم ایستادهاند، مقاومت میکنند؛ این درس است. این نشان میدهد که قدرت مقاومت انسان، قدرت ایستادگى یک مادر که فرزند خود را در مقابل خود کشته میبیند [یا] یک زن که همسر یا برادر و پدر خود را زیر فشار میبیند، از آنچه ما در ذهن خودمان تصور میکنیم، بمراتب فراتر است. قدرت خودمان را بشناسیم. انسانها اینجور قدرتمندند، اینجور میتوانند ایستادگى کنند؛۷/۰۵/۹۳
حمایت امریکا
امروز هرکسى از صهیونیستها حمایت میکند، اعم از مسئولین کشورهاى مستکبر مثل آمریکا و انگلیس و غیرهم، یا مجامع عمومى مثل سازمان ملل و امثال اینها، که به نحوى یا با سکوت خود، یا با اظهارات خود و بیانات خود و حرفهاى غیر منصفانهى خود، از اینها حمایت میکند، در این قضیه شریک جرم است. ۷/۰۵/۹۳
مساله اصلی، حمایت آمریکاست و نه جنایات اسرائیل!
مسائل غزه و مصائبى که بر مردم غزه امروز دارد میگذرد – که اینجور کارها سابقه هم دارد – از دو منظر باید مورد توجه قرار بگیرد: یک منظر این است که این نشاندهندهى واقعیت رژیم صهیونیستى است؛ رژیم صهیونیستى این است؛ این به نظر من آن بخش نهچندان مهم مسئله است. رژیم صهیونیستى یک رژیمى است که از اولِ تولد نامشروع خود، بنا را گذاشته است بر خشونت آشکار، انکار هم نمیکنند؛….
…..این یک منظر و یک نگاه به قضیهى غزه است. لکن آنچه بهنظر من از این نگاه مهمتر است، این است که توجه کنیم که امروز دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا از این فاجعهآفرینى، از این جنایت، از این خشونت غیر قابل توصیف حمایت میکنند، دفاع میکنند. بهنظر من، این یک نگاه عمیقترى به مسئله است؛ این مهم است، روى این باید تکیه کرد. امروز قدرتهاى سلطهگر غربى – یعنى چند دولت بزرگ و ثروتمند و مقتدر غربى که در رأس آنها آمریکا است، پشت سرش هم انگلیس خبیث – محکم ایستادهاند. براى اینکه از این رژیم غاصب و ظالم و سنگدل دفاع کنند؛ این خیلى مسئلهى مهمى است. صریح دارند حمایت میکنند. از چه حمایت میکنند؟ از این فاجعهآفرینى که هیچ انسان باانصافى، هیچ انسان متعارف و معمولىاى نمیتواند بىتفاوتى در مقابل این جنایات را قبول بکند.
…… از این دفاع کنند. با چه منطقى؟ با منطق مسخرهى آقاى رئیس جمهور آمریکا که میگوید اسرائیل حق دارد از امنیت خودش دفاع کند! خب فلسطینىها حق ندارند از امنیت خودشان دفاع کنند؟ آیا اینکه یک دولتى براى آنچه امنیت خود مینامد، زندگى مردمى را که در محاصرهى ظالمانهى او به سر میبرند و عکسالعملى نشان نمیدهند، اینجور تهدید بکند، این منطق قابل قبولى است؟
…… با کمال وقاحت مىایستند و میگویند ما از اسرائیل حمایت میکنیم؛ هیچ اشارهاى نمیکنند به اینکه چه اتفاقى دارد در منطقه مىافتد و چه فاجعهآفرینىاى دارد بهوسیلهى این عنصر مخرب و عنصر خطرناک اتفاق مىافتد.
…….ما این را بهعنوان یک تجربهى مهم باید براى خودمان حفظ کنیم و آمریکا را بشناسیم. آمریکا این است، نظام لیبرالدموکراسى این است. این در عمل ما، در قضاوت ما، در برخورد ما، اثر خواهد گذاشت و باید اثر بگذارد. آن [جبههاى] که امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى قرار گرفته است و در قضایاى مختلف، در چالش با نظام جمهورى اسلامى است، یعنى دولت ایالات متحدهى آمریکا و دنبالهروانش، این هستند، واقعیتشان این است، حقیقتشان این است: نسبت به کشتار انسانها و نسبت به کشتار مردم بىدفاع هیچ حساسیتى که ندارند هیچ، از ظالم و مرتکب جنایت دلخراش و جنایتهاى بزرگ – مثل آنچه امروز در غزه دارد میگذرد – دفاع و حمایت هم میکنند. این باید براى ما یک معیار باشد. یعنى ملت ایران، دستگاه فکرى ما، دانشجویان ما، روشنفکران ما، نباید این را فراموش بکنند؛ آمریکا این است؛ نظام قدرت غربى و پایهى فکرى او که لیبرالدموکراسى است این است؛ این امروز در مقابل نظام اسلامى قرار دارد.
….خب حالا این را ما بهعنوان یک نصیحتى به آمریکا و به رئیس جمهور آمریکا و به دولتمردان آمریکا نمیگوییم، معلوم است؛ این را براى خودمان داریم میگوییم که در تحلیلهایمان، در قضاوتهایمان، در عملکردمان بفهمیم با چه کسى طرفیم و اینهایى که در مقابل ما قرار میگیرند چه کسانى هستند؛ تَهِ فکرشان چیست؛ ما باید تکلیف خودمان را مشخص بکنیم. آنچه مهم است این است که ما تحلیل درستى از رفتار امروز غرب داشته باشیم. مواجههى آنها با جمهورى اسلامى ایران و با انقلاب اسلامى و با حرکت اسلامى و بیدارى اسلامى، یک بخشى از سیاستهاى کلان آنها است. سیاست کلان نظام سلطه، عبارت است از بردگى ملتها و تسلط بر سرنوشت ملتها بدون اینکه کمترین اعتنایى به مصالح ملتها و خواستهى آحاد ملتها داشته باشند؛ این سیاست کلان استکبار است؛ به این باید توجه داشت. شعارهاى ضد آمریکایى، شعارهاى ضد غربى، شعارهاى ضد استکبار در کشور ما، ناظر به این حقیقت است. یک عدهاى بمجرد اینکه شعار ضد غربى یا ضد آمریکایى مىشنوند، فوراً تصورشان این نباشد که یک کار تعصبآمیز یا بدون یک منطق فکرى دارد انجام میگیرد؛ نه، این نگاه ضد غربى و ضد آمریکایى در انقلاب اسلامى، متکى است به یک تجربهى درست، به یک نگاه عقلانى درست، به یک محاسبهى صحیح. من آن روز اینجا به مجموعهى دستاندرکاران و مجریان و کارگزاران کشور گفتم، هدف اساسى دشمن این است که در دستگاه محاسباتى ما اختلال ایجاد بکند. دستگاه محاسباتى وقتى دچار اختلال شد، از دادههاى درست، خروجىهاى غلط بهدست خواهد آورد؛ یعنى تجربهها هم دیگر به درد او نخواهد خورد. وقتى دستگاه محاسباتى خوب کار نکرد، درست کار نکرد و محاسبه درست انجام نگرفت، تجربهها هم دیگر به کار نمىآید.
خب، شما نگاه کنید در کشور خود ما، برخورد غربىها و دستاندرکاران تمدن کنونى غرب در طول این صدسال اخیر، هشتاد نود سال اخیر، با کشور ما چگونه بوده. ما اینهمه تجربهى ضربه زدن از سوى غرب داریم. عدهاى هستند در کشور – روشنفکران غربگرا، غربزده، دلباختهى غرب – این تجربهها در مقابل چشم آنها است، [اما] از این تجربهها درس نمیگیرند.
……روشنفکر غربزده، چون دستگاه محاسباتىاش دستگاه اختلالیافتهاى است، از این تجربهها استفاده نمیکند، بهره نمیبرد، استنتاج درست نمیکند.»۱/۵/۹۳
مشکل اصلی امریکا با ایران؛ مخالفت با طرحهای ذلت بار سازش در فلسطین
برادران و خواهران! علت اساسی فشارهای همهجانبهای که استکبار جهانی – و در رأس آنها رژیم امریکا – به ایران وارد میکند، حمایت ما از فلسطین است. آنها در اظهارات صریحتری گفتهاند که مشکل اصلی امریکا با ایران، مخالفت جمهوری اسلامی ایران با طرحهای ذلّتبار سازش در فلسطین است؛ و بقیه امور نظیر ادّعاهای مضحکِ نقض حقوق بشر و ساخت سلاحهای کشتار جمعی، بهانهای بیش نیست؛ و اگر ایران دست از حمایت خود از مبارزین و مردم لبنان و فلسطین بردارد، آنها دست از روش خصمانه خویش علیه ایران برمیدارند! البته ما بهروشنی میدانیم مشکل اصلی آنان، اسلام و حکومت اسلامی است که مانع از بازگشت غارتگرانه و سلطهطلبانه آنان به این کشور پهناور شده است و آنها هم حقیقتاً این رویکرد سیاستهای جمهوری اسلامی را بهخوبی میشناسند. ما به آنها جواب رد دادهایم و حمایت از مردم فلسطین و لبنان را از وظایف مهم اسلامی خویش میدانیم. لذا آنها از هر سو فشارهای خود را وارد میکنند.
……. هرچه دامنه مبارزات لبنان و فلسطین گستردهتر میشود، برآشفتگی و عصبانیت صهیونیسم و امریکا از نظام جمهوری اسلامی بیشتر و توطئه آنها گستردهتر میگردد؛ ولی آنها بدانند علیرغم تبلیغاتشان، ملت عظیمالشّأن ایران و مسؤولان و رؤسای کشور، همگی منسجم هستند. مردم مسلمان ایران یکپارچه از آرمانهای انقلاب و اسلام حمایت میکنند و حمایت از فلسطین، انتفاضه و مبارزه با صهیونیسم و حامیانش از ارکان اصلی سیاستهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. ۴/۲/۸۰
بازدارنده نبودن مذاکره در برابر جنایات اسرائیل
کسانی که خیال می کنند اگر به زور و فشار امریکا، با صهیونیستهای متجاوز، پشت میز مذاکره نشستند، خود را از درگیری با این متجاوز و غاصب راحت خواهند کرد، اشتباه می کنند. آنپ رژیم غاصب نمی گذارند آنها راحت بمانند. اگر هم می گذاشت، حق نداشتند به خاطر فشار اسرائیل، با مذاکره و امضای خود، از سرزمین متعلق به مسلمین و ملت فلسطین بگذرند. کتاب فلسطین، از منظر حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(مدظله) رهبر معظم انقلاب اسلامی، بخش اول: کلیات/۱۲۱
راهحلِّ غلط این است که با همین غاصبی که نه به ارزشهای انسانی پایبند است و نه به قوانین بینالمللی، و به قطعنامههای سازمانهای بینالمللی گردن نمینهد، مذاکره کنند و با او به یک نقطه توافق برسند. این راهحل، راه حلِّ غلطی است؛ این به هر شکلش ظاهر شود غلط است. اسرائیل نشان داده است که به هیچ امضای خود پایبند نیست؛ اگر توافق هم بکنند، امضاء هم بکنند، پایبند نمیماند. بزرگترین و قویترین استدلال بر این معنا هم همین وضع امروز راماللَّه است. خوب؛ خودشان نشستند در اسلو امضا کردند؛ حکومت خودگردان را به رسمیت شناختند. حالا بفرمایید؛ این رفتاری است که با حکومت خودگردان و با طرف مذاکرهشان – یعنی یاسر عرفات – انجام میدهند. اینها به امضای خودشان پایبند نیستند. هر امضایی که طرف مقابل به اینها بدهد، پایشان را روی آن امضاء میگذارند یک قدم جلو میآیند. طبیعتشان این است. این راه حل، راه حلِّ درستی نیست. البته من این مطلبی که میگویم، طرفِ خطابم کسانی نیستند که میخواهند به هر قیمتی شده، این غدّه سرطانی را حفظ کنند. آنها این حرف را قبول نمیکنند؛ ما این را میدانیم. لکن طرفِ خطاب من، دولتهای عربی، دولتهای اسلامی، ملتهای مسلمان و وجدانهای بیدار در همهجای دنیاست؛ من با آنها حرف میزنم. این راه حل که طعمهای در دهن این متجاوز بیندازند و او را فربهتر کنند تا قادر شود قدم بعدی را بردارد، راه حل نیست؛ این تجربه پنجاه ساله فلسطین است. قطعنامهها در سازمان ملل صادر شد. هر چند امریکا هم که مدافع صهیونیستها بوده به ظاهر پای آن قطعنامهها را امضا کرد، اما این غاصب به این قطعنامهها عمل نکرد و کسی هم نگفت بالای چشمت ابروست! با چنین دولتی و با چنین طرفی، انسان چه مذاکرهای بکند؟! این راهحل راه حلّ غلطی است؛ این راه حلِّ درستی نیست.۱۶/۰۱/۸۱
حمایت امریکا و کوتاهی دولتهای عربی، عامل جبران ضعف درونی اسرائیل
البته دولتها با ملتها همراه نیستند و متأسفانه آن چیزی که اسرائیل را تقویت کرده است، همین است. رژیم صهیونیستی از درون خود نیروئی ندارد، قدرتی ندارد، توانائی ایستادن روی پای خود را ندارد. امروز دو عامل رژیم صهیونیستی را سرِ پا نگه داشته است: یکی حمایت بیقید و شرط وقیحانهی آمریکا از این رژیم منحط؛ و دیگری حمایت نکردن دولتهای عربی و اسلامی از مردم فلسطین. متأسفانه بسیاری از حکومتها و دولتهای مسلمان، امروز آنچنان که باید به وظیفهی خود در قبال فلسطین عمل نمیکنند و با ملتهایشان همصدا نیستند. اگر آنها هم با ملتهای خود همصدا شوند و از ملت مظلوم فلسطین دفاع کنند، وضعیت در منطقه بکلی تغییر خواهد کرد. این خواست عمومی ملتهاست . ۱۴/۳/۸۷
سکوت و حمایت غرب و امریکا در برابر جنایات اسرائیل
سازمان ملل خودش را رسوا کرد. آمریکا رسوا بود و رسواتر شد. با اینکه این گزارش گلدستون در آمده است و همه از او مطلع شدند. امروز بایستی سران جانی و مجرم رژیم صهیونیستی بیایند پای محاکمه و باید مجازات بشوند؛ ولی هیچ خبری نیست، هیچ اقدامی انجام نمیگیرد؛ بلکه حمایتها از دولت غاصب و دولت جعلی صهیونیستی باز هم بیشتر میشود! اینها غرب را رسوا کرد. آمریکا با این دولت جدید و رئیس جمهور جدید، ادعا کرد میخواهد تغییر به وجود بیاید. شعار تغییر برای این بود که بیآبروئی و بدنامی آمریکا در این منطقهی اسلامی، یک مقداری بلکه ترمیم بشود؛ اما نتوانستند ترمیم کنند و بدانند که تا آخر نخواهند توانست ترمیم کنند؛ چون دروغ میگویند؛ چون صریحاً به مردم دارند دروغ میگویند. آنها در خیلی از قضایا دروغ میگویند. حالا ما که در جمهوری اسلامی هستیم، دائماً داریم دروغهای اینها را میبینیم و میشنویم. واژگونه کردن حقایق و وارونه نشان دادن واقعیات، سی سال است که جلوی چشم ماست و ما به این عادت کردیم؛ لکن دنیا قضاوت خواهد کرد، تاریخ قضاوت خواهد کرد. امروز تمدن غرب – من به شما عرض بکنم – در مقابل قضیهی فلسطین به چالش کشیده شده. امروز دعوی لیبرال دمکراسی غرب زیر سؤال رفته. یعنی شما در فلسطین به خاطر مقاومتتان، یک ادعای چند صد سالهی غرب را، که به وسیله او به دنیا تحکم میکرد، به زیر کشیدید و این ادعا را باطل کردید. مقاومت این قدر مهم است و عظیم است؛ این مقاومتی که شما دارید انجام میدهید.۸/۱۲/۸۸
تکرار عنوان مذاکره با اسرائیل، سبب شکسته شدن قبح آن
بنده معتقدم که تکرار این حرفها از طرف آنها هم، کار بدى است. من این را عرض مىکنم. این نظر بنده است. بنده معتقدم: براى رایج کردن یک گناه در عمل، یکى از راههایش این است که آن گناه را در زبانها رایج کنند. آن قدر بگویند که قبحش از بین برود! شما قضیه فلسطین و سرنوشت شومى را که بعضى از فلسطینیها براى خودشان و ملت فلسطین قبول کردند، ببینید! امروز این تجربه بسیار عظیم و عبرت بزرگى است. از بس مدام در گوشه و کنار، کسى چیزى گفت و دیگران به او تشر نزدند! هى گفتند: «چه مانع دارد که ما با اسرائیل صحبت کنیم؟!» دیگر نگفتند: «دشمنِ غاصب!» نگفتند: «این دشمنِ غاصب است. این در خانه فلسطینها نشسته است. چه مذاکرهاى؟! مذاکره با او این است که بگویند فلان فلان شده، از خانه ما برو بیرون!» مذاکره با غاصب، این است. مذاکره با ظالم این است که بگویند: «فلان فلان شده، چرا این قدر ظلم مىکنى؟!» مذاکره، یعنى این. واِلّا، مذاکره دوستانه، که بروند و بگویند و بخندند و او چیزى بگوید و این چیزى بگوید و بعد چانه بزنند، و اینکه گفته شود «دیگر با غاصب این حرفها را نداریم»، چه معنى دارد؟! هیچ کس هم به آن کسانى که هى اسم مذاکره با اسرائیل را آوردند و آوردند و آوردند، تشر نزدند، تا عیب و قبحش در نظرها از بین رفت و آخرش به این روز تلخ و سیاه رسید.۱۲/۸/۷۲
مذاکره کننده با اسرائیل؛ منفور ملتهای مسلمان
من گمان نمیکنم که برخی از دولتهای غیور عربی حاضر باشند این ذلت را تحمل کنند؛ و نباید بکنند، و ملتها به هیچوجه تحمل نخواهند کرد. امریکاییها اگر خیال میکنند که مسألهی خاورمیانه را به این شکل حل خواهند کرد، اشتباه میکنند. آنها باید بدانند هر رژیمی که پشت میز مذاکره با رژیم غاصب صهیونیست بنشیند، موقعیتش در میان ملتش متزلزل خواهد شد و بیثباتی در منطقه روزبهروز بیشتر خواهد گردید. ملتها راه خود را میروند. رژیمهای متضاد با ملتها، همان سرنوشتی را خواهند داشت که دیروز در مذاکرهکنندگان «کمپدیوید» دیدیم.۹/۵/۷۰
ناتوانی رژیم صهیونیستی برای یک رویارویی دراز مدت
امروز حزباللَّه و پیروزی تاریخیاش، پشتوانه انتفاضه مردم فلسطین است، که البته پشتوانه بسیار نیرومندی است. رژیم صهیونیستی به هیچ وجه توانایی لازم برای یک رویارویی مستمر و درازمدت با فلسطینیها را ندارد. یهودیان را فریب داده و به فلسطین آوردهاند، با این امید که اعراب با آنها نخواهند جنگید و اگر تصمیم به مقابله داشته باشند، فشار غرب مانع از ایستادگی درازمدت آنها خواهد بود. افرادی که با این امید واهی به فلسطین آمدهاند، آمادگی این را ندارند که هستی خود را فدای هدفهای سیاسىِ بنیانگذاران صهیونیسم کنند. طبق گزارشها، توریسم صهیونیستها بهشدّت ضربه خورده و حتّی روند مهاجرتِ معکوس آغاز شده است.۴/۲/۸۰
وظیف دول اسلامی؛ قطع یک ماهه ی نفت، برای سرکوب اسرائیل
یک ماه – فقط یک ماه – بهصورت نمادین و سمبلیک، صادرات نفت را به همه کشورهایی که با اسرائیل روابط حسنه دارند قطع کنند. امروز دنیا حرکت را – حرکت کارخانهها – روشنایی و انرژی را – انرژی برق – و حرارت را، که سه عنصر اصلی زندگیاش است از نفت ما دارد. اگر نفت ما در اختیار آنها قرار نگیرد، حرکت کارخانجات، روشنایی و حرارت متوقّف خواهد شد. مگر این چیز کمی است؟ دولتهای عرب بهخاطر خودشان این کار را بکنند. یک ماه – نه اینکه دائم – به صورت نمادین به عنوان حمایت از ملت فلسطین این کار را بکنند، دنیا تکان میخورد. این از کارهایی است که میتوانند بکنند.۱۶/۱/۸۱
تحقیر فلسطینیان در خانه ی خود
امروز فاجعه فلسطین در اوج زشتی و تکاندهندگی است. امروز مردم مظلوم فلسطین بدون اینکه هیچ جرمی داشته باشند، جز اینکه میخواهند در خانه و در میهن خود آزادانه زندگی کنند و تحقیر نشوند، تروریست خوانده میشوند! این یکی از ظلمهای بزرگ تاریخی است. ملت فلسطین در خانه خود، غاصبان را مشاهده میکند؛ زندگی او به تاراج رفته است؛ خانه او از او گرفته شده است؛ منابع ثروتش در اختیار دشمنان اوست؛ علاوه بر اینها، در خانه و شهر و دیار خود او، او را تحقیر میکنند. اگر جوان مسلمان در فلسطین بخواهد به نماز جمعه برود، سر تا پای او را مورد بازرسی قرار میدهند؛ او را تحقیر میکنند؛ به او اهانت میکنند و نمیگذارند به نماز جمعه برود. اگر در خیابان اندک سوء ظنّی به جوان و مرد و زن مسلمان پیدا کنند، آنها را در خانهشان مورد تحقیر و اهانت قرار میدهند. اگر حرفی بزنند و یا از گوشهای شعله خشم آنها بلند شود، بدون هیچ مانع و رادعی وسایل جنگی را به داخل کوچه و خیابان میکشانند و خانه آنها را با تانک ویران میکنند. ۲۵/۹/۸۰
مذاکرات، مصداق ظلم و نه صلح
حالا مثلاً، به اصطلاح «مذاکرات صلح» راه انداختهاند، برای اینکه قیام مسلمانانِ فلسطین را خاموش کنند! مگر توانستند؟ مگر میتوانند؟ اسمش راگذاشتهاند صلح! این صلح است یا ظلم است!؟ مخالفت ما با این مذاکراتی که بر سر فلسطین مظلوم انجام میگیرد، به خاطر مخالفت باصلح نیست. ما طرفدار صلحیم؛ ما منادی صلحیم؛ ما منادی بالاتر از صلحیم. ما میگوییم بین مسلمین عالم و بین آحاد بشر، برادری باشد. ما طرفدار برادری هستیم. ما مخالف با صلح نیستیم؛ اما این مذاکراتی که امروز در امریکا در جریان است، مذاکره صلح نیست. این، مذاکره ظلم است. میخواهند یک ظلم را تثبیت کنند؛ میخواهند یک ظلم را قانونی و رسمی کنند. البته که ما مخالفیم! همه جوانمردان عالم باید مخالف باشند. همه مسلمانان باید مخالف باشند و با آن مخالفت کنند. خانه ملت فلسطین را از آنها گرفتهاند و یک عدّه غاصب را در آنجا، جا دادهاند، پشتیبانی کردهاند و به دست آن غاصبین، صاحبخانهها را به فجیعترین شکل، سرکوب کردهاند. حالا هم، برای اینکه دهان صاحبخانهها را ببندند و وادارشان کنند که بهکلّی ادّعای خود را از مایملکشان پس بگیرند، میخواهند با دولتهای عرب و اسرائیل بنشینند مذاکره کنند!
مگر کسی حق دارد از طرف ملت فلسطین، چیزی را امضا کند؟ مگر کسی حق دارد عوض کسی، خانه آن ملت را به غاصبی بفروشد؟ ما امیدواریم این مذاکرات، به قراردادِ امضا شدهای نرسد؛ اما اگر قراردادی هم درست شود؛ اگر پای آن را دولتهای عربی هم که حضور پیدا کردهاند امضا کنند، آن امضاها از نظر مردم فلسطین و مسلمانان عالم و ما، اعتباری ندارد.
امریکا اشتباه میکند. امریکا با جمع کردن دولتهای عرب دور یک میز برای چنینمذاکره ننگینی، دولتهایی را که در آنجا جمع شدهاند، پیش مردمشان منفورتر میکند. مگر مردم کشورهای عرب حاضرند موافقت کنند که رؤسایشان بروند خانه ملت فلسطین رابه دیگران بفروشند؟ با این کار، فاصله بین این رؤسا – اگر خدای ناکردهبهچنینامضایی برسند – و ملتهایشان، بیشتر خواهد شد. این کار، ملتهایشان را خشمگینتر خواهد کرد. ملت مصر را خشمگینتر خواهد کرد. آن بیچاره مصری، بلند میشود مثل سائل به کف، میرود به امریکا، برای شکایت کردنازایران! شکایت پیش آن بیچارهای بکند که خود او، بیشتر از این، دلش از ایران پُر است و از آن شکایت دارد!
از ایران چرا شکایت میکنی!؟ از اسلام شکایت کن! از ملت مسلمان خودت شکایت کن! آن آقا اگر قرار است از کسی شکایت کند، از ملت مصر باید شکایت کند. ملت مصر، ملت مسلمانی است. ملت مصر، دارای سابقه در اسلام است. ملت مصر، افتخارات بزرگی در راه افکار نو اسلامی و مبارزات اسلامی دارد. اینملت، ملت غیوری است. یقین است که این ملت، حاضر نیست خیانت سران خودش را تحمّل کند و با آنها درگیری پیدا میکند.۸/۲/۷۲
عاقبت مذاکره با اسرائیل، تهاجم ظالمانه به غزه
الان چندین روز است یا شاید چند هفته است که غزه مورد تهاجم دائمی صهیونیستهاست. و خودِ همین تهاجمِ بیامان و ظالمانهی به غزه – که بهظاهر در ذیل یک قراردادی آنها را به دست فلسطینیها برگرداندند و حالا دارند اینطور با آنها رفتار میکنند – باید نشان بدهد که آخِر و عاقبتِ مذاکرهی با اسرائیل غاصب و صهیونیستها چیست. بعضیها میگویند با مذاکره، مشکلاتمان را با صهیونیستها حل کنیم؛ بفرمایید این هم مذاکره! این ستمِ بزرگ امروز دارد انجام میگیرد؛ طرفداران حقوق بشر، مدعیان حقوق بشر، حضراتی که در هر نقطهی دنیا سرِ چیز کوچکی دولتهایی را که مطیع آنها نیستند، به نقض حقوق بشر متهم میکنند – در اروپا و غرب – نشستهاند، دست روی دست هم گذاشتهاند؛ فارغالبال و بیخیال دارند به این کشتار روزانه نگاه میکنند. اگر کسی یک گوسفند را هم در یکی از خیابانهای یک پایتخت اروپایی سر ببرد، اینقدر فراغت بال به وجود نخواهد آمد.۱۹/۸/۸۵
مقاومت،سبب عقب نشینی صهیونیست ها
عقبنشینی صهیونیستها از غزه بعد از ۳۸ سال اشغال غزه، حادثهی بسیار مهمی است. جالب است بدانید که این عقبنشینی یک انتخاب نبود که رژیم صهیونیستی انجام داد؛ این یک شکست و یک اجبار بود؛ از روی ناچاری و ناگزیری بود. الان فشار روانی این شکست روی همهی ارکان ملت و دولت صهیونیستی اثر گذاشته و آنها را دارد تکان میدهد. بعضی از آنها قهر میکنند، بعضیشان اعتراض میکنند. چند روز پیش یک تظاهرات دویست هزار نفره در تلآویو به راه انداختند. متلاطمند، اما چارهیی نداشتند. عدهیی میخواهند وانمود کنند که این عقبنشینی بر اثر مذاکره بود؛ این حرف خیلی کودکانه است. در طول ۷۰ سال اشغال فلسطین، صهیونیستها از یک متر خاک اشغالی با مذاکره عقب ننشستند؛ مذاکره کدام است؟! این عقبنشینی بر اثر مقاومت فلسطینیها بود. حادثهی اول، عقبنشینی و فرار از جنوب لبنان بود؛ این هم حادثهی دوم است که بر اثر مقاومت پیش آمد. ملت فلسطین بداند، گروههای جهادی فلسطین بدانند؛ در این دام نیفتند که خیال کنند مذاکره غزه را آزاد کرد؛ نخیر، مذاکره غزه را آزاد نکرد؛ هیچ نقطهی دیگر را هم آزاد نکرد؛ تا ابد هم هیچ جا را آزاد نخواهد کرد. آنچه غزه را آزاد کرده، فشار مقاومت ملت فلسطین بوده است؛ آنها ناچار شدند.۲۸/۵/۸۴
داعش، آلت دست آمریکاست
امروز یک عدهاى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام بهنام گروههاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى میکنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک میکند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزهى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزهدار میکند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مىافشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویسهاى امنیتى و اطلاعاتى است. لذا ما مکرر گفتهایم این گروههاى بىعقلى را که به نام سَلَفىگرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله میکنند، دشمن اصلى نمیدانیم؛ ما شما را فریبخورده میدانیم؛ به اینها گفتهایم: لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین؛ تو اگر خطا میکنى، اشتباه میکنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت میبندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمیدانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع میکنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریبخورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نهچندان پنهانى است که از آستین سرویسهاى امنیتى بیرون مىآید و گریبان مسلمانان را میگیرد و آنها را به جان هم مىاندازد.۱۴/۳/۹۳
بزک کردن چهره امریکا
یک عدّه سعی نکنند چهرهی آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتیها و وحشتآفرینیها و خشونتها را از چهرهی آمریکا بزدایند در مقابل ملّت ما، بهعنوان یک دولت علاقهمند، انسانْدوست معرّفی کنند؛ اگر سعی هم بکنند، سعیشان بیفایده است. در طول تاریخِ اقلاًّ هفتاد هشتاد سال اخیر – البتّه قبل هم خیلی حرفها در تاریخ آمریکا هست [که] نمیخواهیم حالا وارد آن حرفها بشویم – شما نگاه کنید در دنیا، ببینید آمریکا چهکار کرده؟ جنگهایی که آمریکا به راه انداخته است، انسانهای بیگناه و غیرنظامیای که در این جنگها و در غیر این جنگها به خاک و خون کشانده است؛ دیکتاتورهایی که در شرق و غرب دنیا مورد حمایت آمریکا قرار گرفتهاند – یکی از آنها محمّدرضای پهلویِ ایران بود و دهها نفر از قبیل او در کشورهای آسیایی، در کشورهای آفریقایی، در کشورهای آمریکای لاتین، از نظامی و غیرنظامی – و سالهای متمادی به مردم خودشان ظلم کردند، خون مردم را به شیشه کردند، ثروتهای مردم را غارت کردند، پدر مردم را درآوردند. حمایت از اینها در کارنامهی عمل آمریکا وجود دارد. حمایت از تروریسم بینالملل و حمایت از تروریسم دولتی؛ این دولت جعلی جنایتکار صهیونیستی که غاصب فلسطین است، دهها سال است که مورد حمایت آمریکا است؛ مردم را میکُشد، خانهها را خراب میکند، ظلم میکند، جوانها را، زنها را، مردها را، کودکان را به زندان و حبس میکشاند؛ به بیروت حمله کردند، صبرا و شتیلا را نابود کردند، چه، چه؛ همه مورد حمایت آمریکا است. اینها در سیاههی اعمال آمریکا ثبت است. حملهی به عراق و کشتن دهها هزار انسان – آمارها را ما دقیق نمیدانیم، بلکه گفته میشود تا حدود یک میلیون عراقی را در طول این چند سال اینها مستقیم و غیر مستقیم از بین بردند؛ حالا من نسبت نمیدهم، اقلاًّ دهها هزار، [در صورتی که] یکیاش هم زیاد است – انسانها را در عراق از بین بردند. در افغانستان یکجور دیگر، شرکتهای آدمکشی و ترور را – که من یکی [از آنها] را یکوقتی در یک سخنرانی، اسم آوردم: شرکت معروف «بِلَکواتِر» آمریکایی که کار آن آدمکشی است، ترور است – انداختند به جان مردم؛ همین گروههای تندروِ افراطیِ آدمکشِ تکفیری را اوّل اینها راه انداختند که حالا در یکجاهایی کمانه کرده و به خودشان هم دارد میخورد. آمریکا یکچنین دولتی است. بحث سر ملّت آمریکا و مردم آمریکا نیست، آنهاهم مثل بقیّهی مردمند؛ بحث سر رژیم آمریکا است، بحث سر دولت آمریکا است. چطور میشود این چهره را با بزک و آرایش تغییر داد در مقابل چشم ملّت ایران؟ ۱۳۹۲/۱۱/۲۸
شبهه؛ مساله فلسطین، مساله ای عربی!؟
گاهی شنیده میشود که کسانی میگویند: فلسطین یک مسألهی عربی است. این سخن به چه معنی است؟ اگر مقصود آن است که عرب، احساسات خویشاوندانهتری دارد و مایل است خدمت و مجاهدت بیشتری تقدیم کند،این چیز پسندیدهئی است و ما به آن تبریک میگوئیم. ولی اگر معنی این سخن آن است که سران برخی کشورهای عربی به ندای یا للمسلمین مردم فلسطین کمترین توجهی نکنند و در قضیهی مهمی مانند فاجعهی غزه با دشمن غاصب و ظالم همکاری کنند و بر سر دیگران که ندای وظیفه، آرامشان نمیگذارد فریاد بکشند که شما چرا به غزه کمک میکنید، در این صورت هیچ مسلمانی و هیچ عربی غیور و با وجدانی این سخن را نمیپذیرد و گویندهی آن را از سرزنش و تقبیح معاف نمیسازد. این همان منطق اخزم است که پدر خود را کتک میزد و اگر کسی دخالت میکرد بر سر او فریاد میکشید؛ پس از او هم پسرش آن پدر بزرگ را به باد مشت و کتک میگرفت و این در زبان عربی مَثَل شد که: انَّ بَنیَّ رمّلونی بالدّم شِنشِنهٌ اَعرِفُها من اَخزَم.
کمک همه جانبه به مردم فلسطین و حمایت کامل از آنان واجب کفائی بر همهی مسلمانان است. دولتهائی که به جمهوری اسلامی ایران و برخی دیگر از کشورهای مسلمان بخاطر کمک به فلسطین خرده میگیرند، خود متحمل این کمک و حمایت شوند تا تکلیف اسلامی از دیگران ساقط شود،و اگر همت و توان و شجاعت آن را ندارند، بهتر است به جای خردهگیری و کارشکنی، قدرشناسِ اقدامات مسئولانه و شجاعانهی دیگران باشند. ۱۴/۱۲/۸۷
شبهه؛ تنها راه نجات ملت فلسطین، مذاکره با اسرائیل یا غرب است؟!
مغالطهی بزرگ دیگر آن است که گفته شود تنها راه نجات ملت فلسطین، مذاکره است! مذاکره با کی؟ با رژیم غاصب و زورگو و گمراهی که جز به زور، به هیچ اصل دیگری معتقد نیست؟ آنان که به این بازیچه و فریب خود را دلخوش کردند چه به دست آوردند. آنچه آنها به عنوان حکومت خودگردان از صهیونیستها گرفتند، با صرفنظر از ماهیت تحقیرآمیز و اهانتبار آن، اولاً با هزینهی سنگینِ اعتراف به مالکیت رژیم غاصب بر تقریباً سراسر فلسطین تمام شد، ثانیاً همان حکومت نیمبند و دروغین را هم با بهانههای واهی در مواردی زیر پای خود لگد کوب کردند؛ محاصرهی یاسر عرفات در ساختمان مدیریتش در رامالله و انواع تحقیر و تذلیل او حادثهای نیست که فراموش شود.
ثالثاً: چه در زمان عرفات و چه بویژه پس از او با مسئولان حکومت خودگردان مانند رؤسای کلانتریهای خود رفتار کردند که وظیفهشان تعقیب و دستگیری مجاهدان فلسطینی و محاصرهی اطلاعاتی و پلیسی آنهاست، و بدینصورت تخم کینه را در میانهی گروههای فلسطینی پاشیدند و آنها را به جان یکدیگر انداختند.
و رابعاً: همان اندازه دستاورد ضعیف هم فقط ببرکت جهاد مجاهدان و مقاومت غیور مردان و زنان تسلیمناپذیر بود. اگر انتقاضهها رخ نمیداد صهیونیستها با وجود تنازل پیدرپی رؤسای سنتی فلسطین در برابر آنها، همین اندازه را هم هرگز به آنان نمیدادند.
یا مذاکره با امریکا و انگلیس که بزرگترین گناه را در ایجاد و حمایت از این غدهی سرطانی مرتکب شدهاند، و خود پیش از آنکه میانجی باشند طرف دعوایند. دولت آمریکا هیچگاه حمایت بیقید و شرط خود از رژیم صهیونیست و حتی از جنایتهای آشکار آن ازقبیل ماجرای اخیر غزه را متوقف نکرده است.
حتی رئیسجمهور جدید آمریکا هم که با شعار تغییر در سیاستهای دولت بوش بر سر کار آمده است، از تعهد بیقید و شرط به امنیت اسرائیل دم میزند، یعنی دفاع از تروریسم دولتی، دفاع از ظلم و زورگوئی، دفاع از قتل عام صدها مرد و زن و کودک فلسطینی در ۲۲ روز، این یعنی همان کژراههی دوران بوش و نه چیزی کمتر.
مذاکره با مجامع وابسته به سازمان ملل هم یک رویکرد عقیم دیگر است. سازمان ملل شاید در کمتر نمونهئی همچون مسألهیفلسطین، مورد آزمونِ افشاگر و رسواکننده قرار گرفته باشد.
شورای امنیت، یک روز اشغال فلسطین به وسیلهی گروههای تروریست جرّار را سریعاً به رسمیت شناخت و نقشی اساسی را در پیدایش و تداوم این ظلم تاریخی بازی کرد، و پس از آن چندین دهه همواره در برابر نسلکشیها، آوارهسازیها، جنایتهای جنگی و انواع جرائم گوناگون دیگر آن رژیم، سکوت رضایتآمیز کرد، و حتی هنگامی که مجمع عمومی رأی به نژادپرستبودن صهیونیسم داد، نه تنها با آن همراهی نکرد، که در عمل ۱۸۰ درجه با آن فاصله گرفت. کشورهای زورگوی عالم که برخوردار از عضویت دائم در شورای امنیتاند از این مجمع جهانی همچون ابزار استفاده میکنند.
نتیجه آنکه نه تنها این شورا به کار امنیت در جهان کمکی نمیکند بلکه هرجا که قرار است مفاهیمی همچون حقوقبشر یا دموکراسی و امثال آن، وسیلهی زیادهطلبی و سلطهی بیشتر آنان گردد،به کمک ایشان میشتابد و بر کارهای نامشروع آنان پوششی از فریب و دروغ میافکند.
نجات فلسطین با دریوزگی از سازمان ملل یا از قدرتهای مسلّط و به طریق اولی از رژیم غاصب به دست نمیآید، راه نجات فقط ایستادگی و مقاومت است، با توحید کلمهی فلسطینیان و کلمهی توحید که ذخیرهی بیپایان حرکت جهادی است. ۱۴/۱۲/۸۷
شبهه؛ محلی بودن مساله غزه!
هر کس در دنیای اسلام، امروز قضیهی غزه را یک قضیهی منطقهای و شخصی و محلی بداند، دچار همان خواب خرگوشیای است که پدر ملتها را تا حالا درآورده است. نه، این قضیهی غزه، فقط قضیهی غزه نیست؛ قضیهی منطقه است. فعلاً آنجا نقطهی ضعیفتر است، تهاجم را از آنجا شروع کردند و اگر موفق شدند، دست از سر منطقه بر نمیدارند. دولتهای کشورهای مسلمانی که حول و حوش آن منطقه هستند و کمکی که باید بکنند و میتوانند بکنند، نمیکنند، دارند اشتباه میکنند؛ اشتباه میکنند. هر چه در این منطقه میخ اسرائیل بیشتر فرو برود، تسلط استکبار بیشتر بشود، بدبختی این دولتها و ضعف و ذلت این دولتها بیشتر خواهد شد. چرا ملتفت نیستند؟ و دولتها، ملتها را هم دنبال خودشان به ذلت میکشانند. یک دولت ذلیل و مطیع و وابسته، یک ملت را مطیع و ذلیل و وابسته میکند. این است که ملتها باید به خود بیایند.۱۳۸۷/۱۰/۱۹
شبهه؛ چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است؟!
طبق اسناد تاریخی، تشکیل حکومت صهیونیستی در آنجا، بیش از آنچه که آرزوی مردم یهود باشد، یک خواست استعماری دولت انگلیس بود. شواهدی وجود دارد که در همان زمان بسیاری از یهودیها اعتقادشان این بود که احتیاجی به این دولت نیست؛ این دولت به نفعشان نیست؛ لذا گریزان بودند. بنابراین، این یک آرزو و ایده یهودی نبود؛ بیشتر یک ایده استعماری و یک ایده انگلیسی بود. البته بعد که به وسیله امریکا گوی سیاست دنیا و گوی استکبار از دست انگلیس ربوده شد، این هم جزو همان ابواب جمع مواریث استعماری بود که به امریکا رسید و امریکاییها حداکثر استفاده را کردند و الان هم استفاده میکنند. بنابراین نجات فلسطین و محو دولت غاصب صهیونیستی، مسألهای است که با مصالح ملتهای این منطقه – از جمله با مصالح کشور عزیز ما ایران – سرو کار دارد. کسانی که از روز اوّلِ انقلاب، یکی از برنامهها را مقابله و معارضه با نفوذ و اقتدار صهیونیستها قرار دادند، با محاسبه این کار را کردند. این برنامه، طبق مصالح کشور و مصالح عمومی جمهوری اسلامی و مردم ایران انتخاب شده است. در کشورهای دیگر نیز همینطور است. همه روشنفکران کشورهای اسلامی، همه سیاستمداران آزاداندیش، همه آنهایی که دستشان در حنای استکبارىِ امریکا رنگ نگرفته است، معتقدند که باید با اسرائیل مقابله کرد؛ یعنی این را جزو مصالح کشورشان میدانند.۲۵/۹/۷۹
امروز مسأله فلسطین، مسأله دنیای اسلام است. چه ما مسلمانان کشورهای اسلامی بدانیم و چه ندانیم، چه بفهمیم و چه نفهمیم، سرنوشت فلسطین، سرنوشت همه ماست. اگر فلسطین در این صحنه رویارویىِ شجاعانهای که امروز برای خود به وجود آورده است، موفّق شود، موفّقیت همه دنیای اسلام است؛ اما هرچه رنج آن ملت ادامه پیدا کند، مایه ذلّت روزافزون دنیای اسلام است. دنیای اسلام باید به معنای واقعی کلمه، این مسأله را مسأله خود بداند. درست است که همه ما وظیفه شرعی داریم و اسلام بر ما واجب کرده است به مردم فلسطین کمک کنیم؛ اما حرف من امروز فراتر از وظیفه شرعی است. میگویم امروز هر حادثهای که در فلسطین رخ دهد و این قضیه به هر جا منتهی شود، به طور مستقیم به سرنوشت کشورهای اسلامی – چه آنهایی که نزدیکند و چه آنهایی که دورند – مربوط است و بر آنها هم اثر میگذارد. امروز ملتهای مسلمان برای فلسطین هر کار بکنند، برای خود و به نفع خود کردهاند. وقتی با نقشه استعمار بریتانی و کمک دنیای استکبار، این قطعه خونین از پیکره دنیای اسلام جدا شد، آن روز نظرشان فقط فتح همین قطعه نبود؛ آن روز هم نظر استعمارگران تسلّط بر کلّ منطقه – که قلب دنیای اسلام است – بود. بنابراین امروز همه ما وظیفه داریم.
…..امام بزرگوار ما، حقیقت مسأله را خوب شناخته و دیده بود. از شروع این نهضت از سال ۱۳۴۱ – یعنی چهل سال قبل – آن وقتی که هنوز در ایران مسأله فلسطین حتّی در بین خواص هم منتشر نشده بود، حرف امام این بود که در مقابل سلطه اسرائیل باید همه احساس خطر کنند؛ همه باید بایستند و مقابله کنند. بعد هم همین راه را ادامه داد و این یکی از شعارهای بزرگ آن مرد الهی و آسمانی بود.۹/۳/۸۱
شبهه؛ ما از فلسطینی ها که فلسطینی تر نیستیم!
بنده از زمان ریاست جمهورىِ خودم این چالش را با بعضی از این کشورهای عربی داشتم. حرفی را مطرح کردم، اما دولتهای این کشورها میگفتند ما از فلسطینیها که فلسطینیتر نیستیم! هرچه خود آنها بخواهند، باید انجام شود. البته آن وقت مذاکرات سازش به این شکل مطرح نبود؛ اما نشانههای سازش پیدا بود. اوّلاً مسأله فلسطین، یک مسأله دنیای اسلام است. غیر از جنبههای سیاسی و امنیتی و اقتصادی، مسأله تکلیف الهی و اسلامی است. بالاتر از همه، مسأله خدایی است؛ اما اگر کسی به خدا هم اعتقادی نداشته باشد و بخواهد فقط برای مردم فلسطین کار کند، باید ببیند آحاد مردم فلسطین چه میگویند. امروز ملت فلسطین همانهایی هستند که دستگیر شدههایشان در زندانهای دولت غاصب هستند و دهها برابر آنها در خیابانها و در مسجدالاقصی و در بازارها و در سرتاسر سرزمین غصب شده شعار میدهند و عملیات میکنند. یک اقلیتِ کوچکِ تطمیع شده که رفتند سازش کردند، ملت فلسطین نیستند که ما بگوییم ما از فلسطینیها فلسطینیتر نیستیم. در همان سیزده، چهارده سال پیش، من یادم است یکی از دولتهای عرب – حالا نمیخواهم اسم بیاورم – که آن روز نشان نمیداد یک دولت رو به فسادی است – چون سوابق انقلابی داشت – این حرف را زد. بنده همان وقت استشمام کردم اینها انحراف پیدا میکنند؛ بعد هم انحرافشان آشکارتر شد. که حالا دیگر نمیخواهیم بعضی از خصوصیات را ذکر کنیم.۱۰/۱۰/۷۸
شبهه؛ اسلام، دین صلح ؛ کشتن هم نوع ممنوع!
در قضیه فلسطین، آنچه که حقیقت قضیه است، همین مطلبی است که سالهای متمادی است جمهوری اسلامی علناً و مستدلاًّ آن را بیان کرده است. یک باند و گروه وابسته و مزدور به قدرتهای جهانی، با اتّکا به همین وابستگیشان، آمدند سرزمین فلسطین را غصب کردند. آیا کسی میتواند منکر این بشود!؟ از این چند میلیون صهیونیستی که امروز در سرزمینهای اشغالی ما – در فلسطین – هستند، چندنفرشان فلسطینیاند؟ پدرشان در فلسطین بوده یا خودشان متولّدِ فلسطیناند!؟ بیگانههایی هستند که با اهدافی شوم، از جاهای مختلف به اینجا آورده شدند، تا اینجا را پایگاهی قرار دهند، و نفوذ قدرتهای استکباری را در منطقه، راحت گسترش دهند. آیا این غصب نیست!؟ آیا این ظلم نیست!؟ آیا این محکوم نیست!؟ اگر گروهی بروند خانه دیگری را، شهر دیگری را بگیرند، این در نظر آزادیخواهان و مردم عادّی و منصف – اهل هر دین و مذهبی – مردود نیست؟ اگر ما گفتیم «صهیونیستها غاصبند، ظالمند»، حرفی خلاف گفتهایم!؟ یک عدّه مظلوم، که همان ملت مغصوبٌ منه و مظلوم هستند، در طول سالیان دراز، مبارزاتی را شروع کردهاند. آیا کسی که برای دفاع از سرزمین خود مبارزه میکند، یک تروریست است یا یک قهرمان؟ از اطراف و اکناف عالمِ استکبار، دستگاههای رسمی – آحاد مردم نه – با تبلیغاتی که مال خود صهیونیستها و در دست سرمایهداران وابسته به صهیونیسم است، سالهای متمادی مرتّب تکرار کردند که «اینها تروریستند؛ چرا میجنگند؟» تا بالأخره این ترتیباتِ یکی دو سال پیش تا به حال را درست کردند و اسمش را صلح گذاشتند! این صلح است!؟ آن بابا(۴) هم در آنجا برای ما اسلامشناس شده است و میگوید: «قرآن گفته است که صلح کنید.» این صلح است؟ این صلح را اسلام و قرآن گفته است انجام دهید!؟ اینکه کسی به دیگری ظلم کند و بعد مظلوم را وادار کنند که ظلم او را بپذیرد – بدون اینکه از طرف ظالم اندک انعطافی به وجود آید و از ظلم خود کم کند – این صلح است یا ننگ است!؟ این تسلیمِ به ظلم است. این همان انظلامی است که در شرع مقدّسِ اسلامْ حرام و مذموم است.۲۵/۶/۷۲
شبهه؛ خرید زمینهای فلسطینیان توسط صهیونیستها
در اینجا، قدرتمندان عالم به این غصب بزرگ و ظلم بینظیر کمک کردند. آنها به این حرکتی که شبیه آن در دنیای معاصر و حتّی در گذشته هم اتفاق نیفتاده است، کمک کردند. تلختر اینکه، بیرون راندن مردم فلسطین از سرزمین خودشان، به حالت عادی هم انجام نگرفت. یک وقت است که میآیند زمینهایشان را میخرند؛ پولش را میدهند و میگویند «باید بروید.» البته این هم ظلم است، این هم غصب است؛ اما اینطور هم عمل نکردند. شبانه رفتند و یک ده را با اهلش سوزاندند! هر که توانست خودش را نجات دهد، نجات داد و هر که ماند، سوخت که سوخت! قضیه «دِیریاسین» راست است؛ قضیه «کَفَرقاسم» راست است؛ روستاهایی را که صهیونیستها آتش زدند، حقیقت دارد. همین کار را کردند. نخستوزیر اسبق صهیونیست که همین روزها و همین اواخر به درک واصل شد و امریکاییها به خاطر مرگ او اظهار تأسّف کردند، یکی از کسانی بود که در نابود کردن و آتش زدن روستاها و خانههای مردم فلسطین، دخالت داشت. تبلیغات جهانی، گنگ شدند و این حادثه تلخ را نگفتند، تا مردم دنیا پی نبرند که در این گوشه دنیا چه اتّفاقی افتاده است. یک ملت بی پناه و مظلوم، مواجه با زور و قلدری و دروغ و فریب شد و این دروغ و فریب و زور و قلدری، تا امروز هم ادامه دارد.۷/۱/۷۱
شبهه؛ ناصبی بودن ملت فلسطین
در قضیهی حمایت از فلسطین – این یک مثالی است میخواهم بزنم – هیچ کشور و هیچ دولتی به گرد جمهوری اسلامی نرسید. این را همهی دنیا تصدیق کردند. جوری شد که بعضی از کشورهای عربی از ناراحتی دادشان بلند شد، گفتند ایران دارد برای مقاصد خود اینجا تلاش میکند! البته فلسطینیها به این حرف اعتنائی نکردند. از جمله در قضیهی غزه – در این جنگ بیست و دو روزهی چند ماه قبل – جمهوری اسلامی در همهی سطوحش؛ از رهبری و ریاست جمهوری و مسئولین گوناگون و مردم و تظاهرات و پول و کمک و سپاه و غیره، همه در خدمت برادران فلسطینیِ مظلوم و مسلمان قرار گرفتند. در بحبوحهی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبیاند! ناصبی یعنی دشمن اهلبیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبیاند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علیبنابیطالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبیاند!؟ بله، سنیاند؛ اما ناصبی!؟ اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند. ۲۳/۲/۸۸
دشمنی ما، هم با دولت اشغالگر و هم با مردم آن
یک نفر پیدا میشود دربارهى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقى اى است. مگر مردم اسرائیل کى هایند؟ همان کسانى هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله ى همینها دارد انجام میگیرد. سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همینهایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادى که اینجور عامل دست دشمنان اساسى دنیاى اسلام هستند، بى تفاوت باشد. نه، ما با یهودىها هیچ مشکلى نداریم، با مسیحىها هیچ مشکلى نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلى نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستى نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است.حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکسالعملهائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى اینجور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهابآفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست. این با کشورهاى دیگر فرق میکند که مردمش روى سرزمین غصبىاى ننشستند. شهرکهاى یهودىنشین، امروز به وسیلهى همین مردمى که گفته میشود مردم اسرائیل هستند و به وسیلهى همینها پر شده؛ همینهایند که دولت جعلى صهیونیست، اینها را مسلح کرده است علیه مردم مسلمان فلسطینى، که فلسطینىها جرأت نکنند نزدیک این شهرکها بشوند. ۲۹/۶/۸۷
[Google]